IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Friday, September 04, 2009

 

درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن

کابینهء آخوندها و پاسدارها و تروریست های بین المللی و بسیجی ها و لباس شخصی ها و مجموعاً دولت اسلامی ِ چاقوکش ها و شکنجه گران و لواط کارهای کهریزک و زینب کوماندوهای زن ستیز، خود را برای چهارسال دیگر سلطه بر سرنوشت ایرانیان و تجاوز به حقوق یکایک مردم ایران آماده می سازد.
به خوبی پیداست که هم رژیم اسلامی و هم ملت ایران روزها و ماه های سختی پیش رو دارند. رژیم اسلامی بوی الرحمن را شنیده است و دولت پاسدارها و اطلاعاتی ها مانند مار زخمی هرکه سر راهشان سبز شود خواهند گزید و از سویی افکارعمومی در شور و غلیان بسر می برد و طبیعی است که نیروهای مبارز و جریان های سیاسی و اجتماعی نخواهند توانست سکوت پیشه کنند و صرفاً نظاره گر باشند. این شرایط پرتنش قابل تحمل نیست و فکر تغییر سراپای جامعه را فراگرفته است.
هیچکس منکر این حقیقت نخواهد بود که وضعیت سیاسی و اجتماعی در ایران و در قبال نظام جمهوری اسلامی در فاز سرنگونی قرار گرفته است. این شرایط اگر برای حاکمان رژیم اسلامی مرگ آور می باشد، اما برای جناح رفرمیست نیز بسیار دردناک است. آنان نیز خود را دچار مرگ هویتی می بینند. اسلام خواهی و گفتمان های عاریتی و مصادره ای و دست دومشان هر روز بیشتر از روز پیش رنگ می بازد و در برابر گفتمان سکولاریسم و حقوق بشری و بویژه در مقابل میهن پرستی و پروسهء نوزایی ِ فرهنگ اصیل ایران و عناصر و مؤلفه های اجتماعی و سیاسی آن، ناگزیر به عقب نشینی اند. به خصوص اینکه اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها چون نتوانستند رنگ سبز را به انحصار خود درآورند و جامعهء ایران نماد سبز را نیز ( همچنانکه هر پرچم دیگری که برافرازد) بلافاصله به نشان خواست سرنگونی تبدیل کرد، بنابراین اسلام خواهان و اصلاح طلبان به شکل تأسف باری فاقد پرچم و نشان و نماد می باشند. برکسی پوشیده نیست که اصلاح طلبان اسیر در اوین نمی توانند ادعا کنند که در حال چانه زنی از بالا هستند و یا شعار دهند که اصلاحات مرد، پس زنده باد اصلاحات! به همین خاطر دچار فرآیند مرگِ هویتی و احساسی توأم با پوچی و پوکی گشته اند. در این میان وضعیت باند هاشمی رفسنجانی از همه مضحک تر است. از خیمهء ولی فقیه رانده شده، از همراهی با اصلاح طلبان درمانده است و در رستاخیز ملت ایران نیز جایی برای خود نمی بیند.

راه اندازی تشکیلات « راه سبز امید» از سوی موسوی چی ها نشان روشنی است از احساس درماندگی آنان در برابر رستاخیز و خیزش عظیم ملت ایران. اگرچه باعث شده که مشتی ایرانباختهء بی وطن و فرومایه از خوشحالی در پوست فلس دار خود نگنجند. « راه سبز امید» چیزی است شبیه به « انتظار مهدی موعود». راهش که همان بی راهه ای است که از دوم خرداد 76 مردم فریبی را به مرزهای توهین آمیزی گسترش داد و حرف تازه ای برای گفتن ندارد. سبزش که از دیدگاه موسوی چی ها شال سبز سید و سادات و اهل بیت است و پرچم امام مغروق در چاه فاضلاب. هراندازه هم حکومت اسلامی خون سرخ ایرانیان را بر زمین بریزد، راه ایشان همچنان سبز است! واژه امید نیز ترجمه ای دم دستی از لغت عربی انتظار است. به بیان دقیقتر اینان منتظر می مانند تا چهار سال دیگر و در یک انتخابات شکوهمند و با تأیید شورای نگهبان و درچارچوب قانون اساسی با دولت تقلب اسلامی به رقابت دموکراتیک بپردازند. چنانچه هم موفق نشدند، تا ظهور امام زمان فرصت مبارزه باقی است!

اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها و شرکای سی سالهء نظام تجاوز الهی با اینکه از سوی همپالگی های خود در دولت لواط اسلامی به شدت سرکوب شدند، اما همخونی و هم کیشی آنان با سیدعلی رسول الله و بویژه گذشته و کارنامهء سیاه ایشان در شکل گیری و حفظ و تداوم حکومت امام عربده و دلبستگی به میراث شوم او باعث گردیده که نه ایشان قادر باشند بطور عمیق و همه جانبه و با راستی و صداقت به دامن ملت بازگردند و مطالبات واقعی ِ ایرانیان را که جدایی مذهب از حکومت و جدایی دین از عرصهء عمومی و اجتماعی است بپذیرند و بپذیرند که قیام ملت ایران چشم اندازی بس فراتر از نزاع های جناحی و اصلاح طلب بازی و دغدغه های مافیای خانوادهء رفسنجانی را برای خود در نظر گرفته و ترسیم کرده است، و نه هم مردم ایران هرگز می توانند بر نامردمی ها و ناجوانمری های رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی و حجاریان و امثالهم چشم بپوشند و اینان را تافته ای جدابافته از تارعنکبوت نظام سنگسار اسلامی بدانند و همچنان در دام اصلاح طلبی و رفرم نظام قصاص اسلامی دست و پا بزنند.
اینان با ادبیات زشت و اسلامی خود کماکان از سلطنت طلب و منافق منفور سخن می گویند و حاضر نیستند گامی از مواضع اسلامی و اهریمنی خود به نفع ملت ایران و در حقیقت به سود آینده خود عقب بنشینند. امروز که سپاه سیاهی و جهل و جنون و تجاوز همهء دار و دستهء اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها را از حکومت بیرون ریخته و یاران و همکاران ایشان را در زندان ها و بی دادگاه های نمایشی مسخره و مضحکه ساخته است، امروز که اصلاح طلبان دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و غالباً هم افراد باسواد و تحصیل کرده ای هستند که به مناسبات دنیای جدید آشنا و آگاهند، آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و مبانی مدرنیته را می شناسند، پس آیا جز تعلق خاطری بیمارگونه به میراث خمینی آن دیوعربده و نظام سنگسار اسلامی او مشکل دیگری هم وجود دارد که مواضع ایشان را تعریف کند و توضیح دهد؟ آیا اینان، موسوی و کروبی و خاتمی و اصلاح طلبان، اربابانی دارند که مخالفت و مقابله با اندیشهء سکولار جامعه و مطالبه و خواست جدایی مذهب از حکومت را برایشان دیکته می کنند؟ آیا اتحادیهء استعمارگران اروپا پشت این قصه است؟

امروز اما جنگ مغلوبه گشته و آن گروه و جریان و نیرویی که از پیروزی ملت ایران و سرنگونی ِ نظام تجاوز الهی نگران است اتفاقاً همین اصلاح طلبان، همین سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت و اعتماد ملی و کارگزاران و از همه مهمتر مافیای هزارسالهء روحانیت و مرجعیت عنکبوتی ِ شیعه است که مانع و ترمزی شده اند در راه قیام ملتی که قادر است ظرف حداکثر 48 ساعت تمامی پایگاه های نظامی و سیاسی رژیم را تسخیر و تصرف کند.( توضیح خواهم داد)

در سوی دیگر این قصه اما مراجع تقلید و آیات عظام قرار دارند که بنا بر اولویت منافع دکان خویش و مصلحت مافیای روحانیت خفه خون گرفته اند و در واکنش به جنایت های زمامداران جمهوری اسلامی حداکثر یکی دو قلاده از گورگن هایی مانند آخوند منتظری و آخوند صانعی هرازگاهی نق نقی می کنند و خلخال زن یهودی را به پای اسکلت علی می بندند و او را از گور بیرون می کشند به این گمان که تعدادی گدا و متکدی خیابانی و جاهل کلاه مخملی و بچه بازهای شکم گندهء گود زورخانه که مولا و مقتدایشان علی است لابد متأثر شده و تکانی بخورند. در جریان تحولات اخیر روشن شد که آخوندها و آیت الله ها اگر حرفی هم می زنند بطور طبیعی بیشتر از همه چیز دغدغهء دکان اسلام و شرع مقدس دارند.

ظلم ستیزی اسلامخواهان و مافیای روحانیت و مرجعیت شیعه که گوش فلک را کر کرده است، بزرگترین دروغ سراسر تاریخ اسلام و جوکی بس خنده دار در تاریخ جمهوری اسلامی بوده است. در قاموس اسلام خواهان همواره ظلمی مد نظر بوده است که به اسلام روا می رود و موجب وهن اسلام می شود.( به همانگونه که آخوند منتظری در انتقاد از بی دادگاه های رژیم فقط و فقط نگران وهن قضای اسلامی است!) همواره اسلام بوده است که مظلوم واقع می شده و رسالت مافیای روحانیت شیعه که در فریضهء« امر به معروف و نهی از منکر» بصورت تجاوزی دائمی به جامعهء انسانی نهادینه شده، دفاع از بیضهء اسلام در برابر ظلم و ستمی بوده است که از جانب حاکمان و سلاطین و بی دینان به دلیل بی توجهی و بی احترامی نسبت به اسلام و دکان و درآمد و منافع مافیای روحانیت اعمال می شده است. عربدهء تاریخی ِ وااسلاما- وااسلاما فریاد دینکارانی است که کسب و کارشان از سمت آزادیخواهان در خطر می افتاده است.
قصاص و اعدام و سنگسار و بریدن دست و پا و چشم درآوردن و تازیانه و تعزیر و صدها جنایت اسلامی هرگز به منزلهء ظلم و ستمی انگاشته نشده که بر آدمی تحمیل می گشته، بلکه عین عدالت بوده است. تجاوز اسلامخواهان به حقوق طبیعی ِ انسان ها و سلب آزادی دیگران و تبعیض و زن آزاری و تحمیل اعتقادات اسلامی به هرکس و ناکس که خمیره و گوهر تعلیمات قرآنی است، همیشه عین دینمداری و تدین و ایمان بوده و تحت عنوان غیرت و تعصب دینی ستایش گردیده و شائبهء ظلم و ستم در این امور هرگز به ذهن هیچ آخوندی خطور نکرده است.

همان تعداد اندک آخوندی که در بیانیه ها و منبرها و اعلامیه های خود در طی رویدادهای پس از انتخابات و در پی قتل ها و شکنجه ها و تجاوزهای حکومت اسلامی، نق نقی کردند و سپس خاموش شدند، تمامی هم و غمشان که از فحوای سخنشان کاملاً مشهود بود، نگرانی از بابت آینده اسلام و آبروی فرقهء فقها و خطری است که متوجه جمهوری اسلامی است، نه ظلم و ستم و اجحافی که بر ملت می رود. وگرنه همهء این قتل ها و شکنجه ها و تجاوزات در سه دهه گذشته با شدت و ضعف جریان داشته و آیت الله ها هم در این سال ها خفه خون گرفته بودند.

پر واضح است که در یک نظام دموکراتیک و لیبرال و سکولار کسی بودجه های میلیاردی به حوزه های علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی و صدها مدرسهء مذهبی و بنیاد اسلامی و قارچی اختصاص نمی دهد. بعد از آن از انحصار تجارت شکر و چای و تصاحب معادن خبری نیست و کرم های نفتخوار از معدهء ایران دفع خواهند شد. از طرفی در جامعهء مدرن ایران و با توجه به مناسبات اقتصادی و تجاری ِ جهان آزاد، ساختار بازار سنتی و دلال پیشه به گونه ای دگرگون خواهد شد که بدون تردید مافیای روحانیت اصلی ترین تکیه گاه مالی و ارتزاق خود را از دست خواهد داد. بی دلیل نیست که آخوند منتظری زوزه سر می دهد که« من دست كسانى را كه براى نجات جمهورى اسلامى از بحران زحمت‏ ‏مى ‎كشند مى ‎بوسم و اميدوارم با اصلاحات جدى در روند كنونى اداره كشور،‏ ‏نظام جمهورى اسلامى كه براى تشكيل و تداوم آن زحمات فراوان كشيده‏ ‏شده است محفوظ و پايدار بماند.» روحانیت شیعه به خوبی دریافته است که اگر حکومت اسلامی ساقط شود، بعد از آن حتا همان دست مزدهای پنج ریالی منبر و روضه خوانی و زیارت نامه خوانی و قرآن خوانی در گورستان ها هم از کف رفته است. پس بی مناسبت نیست اگر با فروپاشی ِ جمهوری اسلامی، مراسم کفن و دفن و ختم و شب هفت و چهلم و سالمرگ روحانیت و مرجعیت شیعه را همزمان برگزار کنیم!

فهم این نکته بسیار ساده است و امروز همگان به نیکی درک کرده اند که تمامی آخوندها و آیت الله و آیات عظام، تنها و تنها فقط یکنفرند. یک رأس هستند. فرقی میان مصباح یزدی و منتظری وجود ندارد. وجود آخوند خوب و آخوند بد دروغی استعماری است. صانعی با شیخ محمد یزدی یکیست. خمینی با خامنه ای با آیت الله فلان و آیت الله بهمان اینهمانی دارد. همهء آنها عربدهء اسلام- اسلام سر می دهند. در صورتی که حقوق بشر و آزادی و منزلت انسان درست در نقطهء مقابل ایشان و اسلام قرار دارد. هر اسلامخواهی هم بی وطن و هم دشمن آزادی و کرامت انسان است. تاکنون از کدام آیت الله العظمی و مجتهد عالیقدر و مراجع عظام تقلید سخنی از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و سکولاریسم و برابری زن و مرد شنیده اید؟ کدام آخوند و اسلامخواهی حجاب اجباری را تجاوز به حقوق انسان شمرده است؟ تا کنون کدام فقیه و اسلامفروشی از عشق به ایران و فرهنگ ایران و شاهنامه و شعر و شعور ایرانی به نیکی یاد کرده است؟ مگر خمینی که دیو عربده بود حتا یکبار از شاهنامه نامی به زبان آورد؟ مگر ملی گرایی ارتداد نبود؟(البته بود، هست). نه تنها ملی گرایی و حتا علوم انسانی که سیدعلی رسول الله را نگران کرده، که اساساً وجود انسان و آزادی مشکل اسلام است. یا بقول شیخ فضل الله نوری « کلمهء قبیحهء آزادی».

با این حال و با توجه به هوشمندی ملت ایران در جهت به کارگیری ِ هر فرصت و موقعیت و استفاده از هر شخصیت و نیرویی همچون سکویی برای پرش خود به سوی آزادی و نجات ایران، بر همگان روشن گردیده است که با یک بیانیهء از طرف موسوی و کروبی میلون ها تن به خیابان ها سرازیر خواهند شد تا چهره به چهرهء اهریمن بجگند. البته اگر اینان پهلوان این میدان بوده باشند؟ آیا اندکی عرق میهن پرستی و عشق آزادی در وجودشان پیداست؟ و یا اینکه اسلام عزیز اندرونه و اندامشان را از شرافت و راستی و پهلوانی تهی کرده است؟ پهلوان این میدان کسی است که عشق ایران و فکر آزادی تمامی وجودش را لبریز کرده باشد. به نام ایران پا به میدان بگذارد نه با قرقره آیات عنکبوتی و عربدهء اسلام- اسلام و نه بنا به مصلحت مافیای روحانیت. اشخاصی که در بیانه های سیاسی خود چپ و راست به آیه های قرآن استناد می کنند از ما نیستند و آن بیانیهء سیاسی که با بسم الله و بسمه تعالی آغاز می شود، مداحی است، روضه خوانی است، زیارت نامه است، تحجر و خرافه است.

واقعیت این است که سرنوشت و تکلیف رژیم اسلامی در چهارتا خیابان تهران روشن می شود. با چوب و سنگ و کارد آشپزخانه از خانه بیرن می آییم و با اشغال اولین کلانتری محل سلاح گرم هم تهیه می کنیم و پاستور و بهشت و بهارستان را ظرف چند ساعت تسخیر خواهیم کرد. جنگ با اهریمن فقیه از جنگیدن با نیروهای صدام حسین دشوارتر نیست. مرگ شجاعانه در راه آزادی و ایران و در میدان نبرد با اهریمن بسیار شرافتمندانه تر از مردن در کهریزک با تجاوز و استعمال باتوم و شیشهء نوشابه است. مگر نداآقا سلطان با اصابت یک گلوله و طی چند ثانیه به تاریخ پرافتخار ایرازمین نپیوست؟ ندا امروز سیمرغ ایران و خدای ایران و مام میهن و مادر آزادی است که بر فراز ایرانشهر بال گسترده و ایرانیان را در سایه خویش حفاظت می کند.
خون هیچ ایرانی از خون ندا سرختر نیست. قوم اهریمن به تمامی ایرانیان تجاوز کرده و مقعد همهء ایرانیان را در کهریزگ پاره کرده است. ایرانی چیزی برای از دست دادن ندارد. در فرصتی که سیاسی کارهای تحصیل کرده در دانشگاه های استعماری در بارهء تئوکراسی و جامعهء باز و بسته یک مقاله بنویسند و در تلویزیون بی بی سی شو مبارزه سیاسی اجرا کنند، میهن پرستان قادرند خیمهء ولی فقیه و نظام اسلامی را از صدر تا ذیل پاره کنند. نگارنده که پنجاه سال سن دارد هنوز در خود این اراده و نیرو را می بیند که وقتی قرار بر جنگیدن باشد، از خانه که خارج شود حداقل ده قلاده آخوند و پاسدار و بسیجی و لباس شخصی را از پای درآورد.
آری، راه سرانجام همین است. جنگ مغلوبه گشته و صحبت از مبارزهء مدنی و مبارزهء منفی در برابر اهریمنی که دهان باز کرده تا ایران و ایرانیت و آزادی را یکجا ببلعد، حرف سخیفی است. تکلیف نظام تجاوز الهی در خیابان ها روشن می شود. بار دیگر اگر میهن پرستان به خیابان بریزند فقط و تنها فقط به قصد نابودی آخوندها و پاسدارها و لواط کارهای کهریزک و کلاً جارو کردن تفاله های اسلام به میدان می آیند نه برای اعتراض و اصلاح و بازپس گرفتن رأیی که در مکتب تجاوز اسلام هرگز وجود نداشته است.
siamakmehr@yahoo.com




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives